بر سنگ مزارم بنویس: خفته است زیر این سنگ جوانی با هزاران ای کاش و دو چندان افسوس که به هر لحظه ی عمرش گفته است. بنویس: این جوان بر اثر ضربه ی کاری مرده است... نه بنویس: این جوان در عطش دیدن یاری مرده است... جلوی روز وفاتم بنویس: روز قربانی شدن عاطفه در چشم نگار. روز پژمردن گل در فصل بهار. روز اعلام جنون بر سر دار روز خوشبختی یار... راستی! شعر یادت نرود بنویس روی سنگم: آی گل های فراموشی باغ! مرگ از باغچه ی کوچکمان می گذرد داس بر دست و گلی چون لبخند می پرد از بر ما...
نظرات شما عزیزان:
نمیدونم از دیروز تاحالا چت شدی
با این کارات اخرش منودیوونه میکنی
چرا هرروز یه چیزی هست تا من به پاش عذاب بکشم